کنکاشی در پروندۀ عملکردی و بیلان کار یکی از کاندیداهای مجلس که نخواست نامش فاش شود!این، بلاست یا نامزد نمایندگی؟![*]چند وقتی بود آقای میانسال و موقر و مهربانی در شهر ما پیدایش شده بود. آری پیدا شده بود. چون پیش از آن، چشم کسی به جمال این آقا در این شهر روشن نشده بود. این آقای میانسال و مهربان، هفتهای دو سه روز یا بیشتر در شهر ما و در چشم همگان ظاهر میشد. به هر کس می رسید، از دم لبخند می زد و سلام می کرد. شکلات هم تعارف میکرد؛ بهخصوص به بچهها. اگر کسی را می دید که دو سه کیلو سیب و پیاز خریده و به خانه می بَرَد، با اصرار محموله را از او گرفته و تا درِ منزل وی حمل میکرد. هر جا مرد یا زن سالمندی را میدید، با اصرار بازوی او را گرفته و از اینور خیابان به آنور خیابان میبُرد و میگفت: «برید به امید خدا» به هر صندوق صدقاتی هم که میرسید، دست کَرم در جیب خود کرده و مبلغی در آن میانداخت. هر جا و در هر جمعی، کس یا کسانی از چیزی یا چیزهایی (مثلاً چاله چولهای در خیابانی و یا گرهی در کاری) گلایه و انتقادی را مطرح میکردند، ایشان با بهصدا در آوردن تسبیح و البته با بیان نزم و امیدبخش خود، به آنان نوید میداد که: « نگران نباشید، درست میشه. ان شاء الله درست میشه»»بین خودمان باشد، با حضور این مرد، و شور و حالی که در شهر ما پیدا شده بود، یاد یک تصنیف قدیمی افتادم که بلانسبت ایشان می گفت:تازگی ها توی ده ما دخترکی پیدا شده... هالای لای، پیدا شدهاین دخترک، بلای دلها شده ... هالای لای، دلها شدههر کی اونو دیده دلش شیدا شده... هالای لای، شیدا شده..... و از این صحبتها که، بیشتر از آنش باشد طلبتان!(اینجا خانواده نشسته!) . باری، ایشان هم، توی شهر ما واقعاً بلای دلها که نه، صیّاد عاشق جانی...
ما را در سایت عاشق جانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mahmoodsoltany بازدید : 17 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 1:42